سلام دوستان من به مشاور نیاز دارم باید شخصا مشکلم رو درمیون بزارم باهاش میشه بهم کمک کنید من تازه اومدم...ممنونم از لطفتون.
سلام دوستان من به مشاور نیاز دارم باید شخصا مشکلم رو درمیون بزارم باهاش میشه بهم کمک کنید من تازه اومدم...ممنونم از لطفتون.
دوست عزیز شما میتونید با مراجعه به بهزیستی منطقه در این مورد به لیست مشاوران در
عناوین مختلف دسترسی پیدا کنید ... و یا برای مشاوره تلفنی با این شماره ها که در اول سایت قرار داره تماس بگیرید
۸۸۴۲۲۴۹۵
۸۸۴۷۲۸۶۴
021
22354282
خـــــدانـگهــــــدار
با سلام
من برای بچه دارشدن باید تخمک اهدایی بگیرم همسرم خانمی از همکارانش را درنظرگرفته و با ایشان هم صحبت کرده که البته ایشان هم قبول کرده ولی نمی خواهد اورا به من معرفی کند من نسبت به این خانم شدیداحساس شدم به نظر شما من باید چکار کنم ایا باید بدون دیدن او اینکار را انجام دهم یا اورا ببینم لطفا به من کمک کنید
بهتره تایپیک جدا بزنید با عنوان مناسب تا همه کاربرا مشکلتونو بخونن
سایر مشکلات زن و شوهر
ازین لینک استفاده کنید
سلام. من نیاز داشتم که هر طور شده سئوالم رو آنلاین بپرسم و علاقه ای به مشاوره حضوری ندارم. من زهرا 24 سالمه. ظاهراً خیلی شادم اما همیشه احساس می کنم تنهام. با اینکه دوران دانشگاه خواستگار داشتم و کسایی هم بودن که خیلی ابراز علاقه می کردن. توی فامیل هم خواستگار داشتم و دارم. اما به همه جواب رد دادم. یکی از آقایون که در دانشگاه خیلی بهم علاقه داشت هنوز هم به من فکر می کنه و اینو از طریق پیغام هاش می دونم که از دوستاش می خواست بهم برسونن. چندبار برای فرار از دست این آقا خواستم به صورت اجباری به کسای دیگه علاقه مند بشم اما علیرغم اینکه با یکی دو نفر آشنا شدم نتونستم اعتماد کنم و زدم کنار. الان شاغلم و توی محل کارم خواستگار دارم. یه دوست اینترنتی هم داشتم که فقط تلفنی باهم در ارتباط بودیم اما خیلی بهش عادت کرده بودم. اونم همینطور. با این حال بهش اعتماد نداشتم و یه جورایی برخورد می کرد که نشون میداد خیلی بهم علاقه داره اما از طرف دیگه احساس می کردم با دخترای دیگه مرتبطه. من خانوادش رو تا حدودی می شناختم و خیلی از مسائل زندگیشو می دونستم. ولی با اینکه خیلی با هم خوب بودیم نخواستم ببینمش و بیشتر وابسته بشیم.چون بهش اعتماد نداشتم. حالا بعد از اینکه کلاً ارتباطم رو باهاش قطع کردم میگه که ازدواج کرده. هر چقدر هم که فکر می کنم در یک حد نبودیم و اون از من پایین تر بود از هر لحاظ. الان دیگه به اون فکر نمی کنم. ولی خیلی گیجم. خیلی وقتا بغض می کنم و بیخودی گریه ام می گیره این حس از 15 سالگی همرامه.مثل همین الان که دارم می نویسم. یه وقتایی هم دچار تپش قلب شدید میشم. واقعاً نمی دونم چه مرگمه. من کمبود محبت هم ندارم. چون از طرف خانواده خیلی حمایت میشم. شما بگید چکار کنم؟ چرا نمی تونم به کسی اعتماد کنم و کسیو دوست داشته باشم؟ تا حالا با هچکس راجع به شرایطم با کسی صحبت نکردم. اما برای اولین و آخرین بار می خوام شما کمکم کنید. ممنون
سلام من نمی دونم چطور باید تاپیک جدا بزنم که سوالم و بپرسم خواهش میکنم همینجا راهنماییم کنید
من 18 سالمه سال آخر دبیرستان واسه اینکه امتحانا نهاییه و باید توی حوزه امتحان بدیم سرویس گرفتم برای رفت و آمد راننده ی سرویس یه پسر 22 ساله ست که تو نظر اول خیییلی آدم خوبیه البته فکر میکنم واقعا هم باشه ولی باز تو شکم آدما رو نمیشه راحت شناخت!یه بار واسه برنامه ریزی و تنظیم ساعت توی وایبر مسیج دادم بهشون، در کل خیلی صمیمی هستن،مدلشونه، چون سن هامون نزدیکه احساس نزدیکی بیشتر میکنن و راحتن!حالا از اینا بگذریم اینم بگم که تنها نیستم و چها نفریم تو ماشین.
همون شب که تو وایبر مسیج دادم نمی دونم چی شد یهو بحث ادامه پیدا کرد البته چیز خاصی هم نگفتیم فقط از این اونور تعریف کردیم و اینچیزا
الان 2 شبه که مسیج میدن و کاملا ابراز احساسات میکنن این و بگم که واقعا از این آدماییه که همه چیزش کف دستشه نمیتونه چیزی رو نگه داره تو دلش ولی کاملا معلومه یهو به خودش میاد پشیمون میشه که چرا این حرفا رو زده و این اونقدر واضحه که تو یه مدت کم فهمیدم!البته اصلا پاشون و فرا تر نذاشتن و از حد نگذشتن حتی قاطی حرفاشون به من میگن آبجی .ولی در عین حال یه دفعه یه چیزاییم میگن که نقض میکنن حس برادریشون و!بگم که اصلا اهل دوستی و این حرفا نیستم همشم موقع حرف زدن تاکید میکنم که به عنوان برادرمه یه حس خوبی دارم بهشون واقعا مثل برادرم میمونن آدم خیلیی ساده ایه واسه همین نمیخوام این رابطه تموم شه در عین حال کاملا سالم و بی منظور باشه!حالا شدیدا اینجوری که معلومه گیر کرده دلش و من واقعا نمیخوام اینطور بشه به نظرتون من باید چیکار کنم؟نمی تونمم یه دفعه ای کلا قطع کنم همین رابطه ی کمه به قول ایشون خواهر برادری رو،ولی میخوان نشون بدن که اینطور نیست و حس خاصی نیست ولی یه چیز کاملا تابلوییه که یه چیزی هست فرا تر از حس برادری!اگه لازم شد بهتون میگم مثلا چه کارایی کردن که این به من ثابت شد!بازم تاکید میکنم به نظرم اصلا ریگی به کفشش نیست و قصد سوء استفاده نداره حالا بازم نمیدونم میخوام همین و بفهمم کمکم کنید!! از این بابت ازتون راهنمایی میخوام بگین بهم که چطور یه رابطه ی عادی و واقعا خواهرانه باهاشون داشته باشم بگید چطور این وضع و هندل کنم که آخرش واسم بد نشه چون کلا به این رابطه ها عادت ندارم تجربه شو ندارم
دوست عزیز وقتی میبینید سن شما با راننده همخوانی نداره پس چرا با چنین فردی قرارداد بستید
بهتره از این الفاظ خواهر و برادر بیرون بیایت چون چنین چیزی وجود نداره و هر لحظه میتونه وابستگی بین افراد به وجود بیاد
بهتون توصیه میکنم در این مسیر تاپیک خودتون رو ایجاد کنید
گزینه بالا / انجمن / و بر اساس گروه هایی که هست طرح موضوع کنید ...
برای شما گروه " روابط دختر و پسر " مناسب به نظر میرسه
خـــــدانـگهــــــدار
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)